لطیفه اسلامی
15 تیر 1396 توسط آسمان نیلی
#بســـــم_اللّہ رمان عاشقانه مذهبی #مقتدا شهید را روی تختی گذاشته و با پارچه سفید او را پوشانده بودند. با برادر سیدمهدی به طرفش رفتیم، پارچه را کنار زد، چند لحظه خیره نگاه کرد و بعد شروع به گریه کرد. من اما هیچ حرکتی نمیکردم، فقط نگاه بود. شبیه بود اما… بیشتر »